علّت «مُبین» و «سیّد» لغات بودن عربی
عربی یک لغت «مبیِن» است و به تعبیر برخی از اهل تفسیر «سیّد» لغات است، بررسی کرده که لغتهای دیگر مانند آن نیست؛ مثلاً فارسی با اینکه دارای فرهنگی غنی و قوی است. ولی برای تثنیه حرفی نداریم. ... (درعربی)اگر غایب باشد مشخص است، اگر حاضر باشد مشخص است، دو نفر باشد مشخص است، بیش از دو نفر باشد مشخص است. ما در زمان و زمین و دیر و دور هم این مشکل را داریم؛ ...ما غیر از «اینجا» و «آنجا» و «الآن» و «آن وقت»، کلمهٴ دیگری نداریم... ولی برای زمانِ میانی یا مکانِ میانی حرفی برای گفتن نداریم؛ اما در عربی یکی «هذا» است و دیگری «ذاک» و «ذلک» است؛ برای میانه حرف و کلمه دارند، چه در زمان، چه در زمین . ... اینکه ترجمهٴ قرآن بسیار کار دشواری است، برای همین است که اگر بخواهیم به فارسی که جزء غنیترین لغات است ترجمه کنیم، لفظی نداریم که آن خصوصیت را بفهماند و آنجا که «لام» میآید یا آنجا که حرفِ «فی» میآید یا آنجا که «مِن» میآید را مشخص کند، مگر اینکه ما با چند کلمه از مجموعهٴ آنها استفاده کنیم و به زحمت یک آیه را ترجمه کنیم. برخیها گفتند که ترجمه قرآن متعذِّر است و برخیها گفتند که متأثِّر است. به هر تقدیر زبان ما با همهٴ غنایی که دارد، نسبت به عربی خیلی کمبود دارد؛ تازه این مثالهای عادی آن است و مراحل عقلی که خیلی قویتر است، ابهام آن روشن است.
توجیه فخر رازی بر «مُبین» بودن لغت عربی
اینها حرفهای فخر رازی نیست، حرفی که فخر رازی دارد این است که حروف بعضیها خشن و بعضیها نرم هستند؛ در عربی دوتا حرف خشن کنار هم جمع نمیشود؛ لذا «سهل المقال» است. کلمات یا دو حرفیاند یا سهحرفیاند یا چهار حرفی؛ دو حرفی ناقص است، چهار حرفی زائد است و میانی سه حرفی است و غالب کلمات عرب سه حرفی است. اینها توجیهاتی است که ایشان به عنوان «عربی مُبِین» و «لغت فصیح» و «سیّد» لغات ذکر میکند.